چهل سال پیش زمانیکه یکی از همسایههای قدیمی نزدیک ماه رمضان خانهاش را فروخت، غمی در دل اهالی نشست. او سالها بود که در خانهاش مراسم شبهای قدر را برپا میکرد و، چون هیچ مسجدی در آن نزدیکی وجود نداشت، با رفتنش همسایهها ناراحت و نگران بودند که کجا قرآن به سر بگیرند؛ تا اینکه دو نفر از همسایهها داوطلب شدند این مراسم را در خانه خود برگزار کنند. از آن زمان سکینهخاتون علیزاده و صدیقه پاشایی در یکی از شبهای مهم سال میزبان روزهداران هستند.
خانه هردو آنها در خیابان ریاضی ۲۹ و نزدیک مسجد و حسینیه بیتالمهدی (عج) قرار دارد؛ چهل سال پیش زمانیکه هنوز مسجد ساخته نشده بود، هردو همسایه با هم یار و همراه شدند و برگزاری مراسم شبهای قدر در خانه را به عهده گرفتند.
قصه روضه ماهیانه سکینهخاتون را خیلی از اهالی محله سیدی میدانند؛ مادر همسرش پنجشنبه هر هفته روضه داشت و او برای کمک به خانه آنها میرفت؛ «یکبار به مادرشوهرم گفتم چقدر روضههای شما خوب است، در جوابم گفت تو هم میتوانی در خانه روضه برگزار کنی و حس و حال خوب خودت را تجربه کنی.»
همان شب موضوع را به همسرش میگوید و او هم با روی باز استقبال میکند؛ «دوشنبههای اول ماه را برای مراسم روضه زنانه انتخاب کردیم. ماه اول چندنفر از همسایهها و فامیل آمدند، اما از ماه سوم و چهارم تعداد بیشتر و بیشتر شد. بعد از چندسال دوره قرآن و روضه در دهه اول محرم و دهه آخر صفر هم مهمان خانهمان شد.»
سکینهخاتون بین اهالی با نام فامیلی همسرش «خانم نوروزی» هم شناخته میشود؛ بعداز پنجسال که مراسم روضه برگزار میکند، متوجه میشود یکی از همسایههای قدیمی کوچه که مراسم احیا در خانه داشت، منزلش را فروخته است؛ همان موقع قبول میکند تا مراسم یکی از شبهای قدر در خانه آنها برگزار شود.
قرعه برگزاری مراسم شب بیستویکم به نام او میافتد؛ «چه سعادتی بالاتر از این که میزبان مهمانان خدا در ماه مبارک رمضان باشم؛ به نظرم از طرف خدا برایم دعوتنامه آمد، دعوتی که جای هیچ فکرکردنی نمیگذاشت.»
او چهلسال است که با ذوق و شوق زیاد خانه را رفتوروب میکند؛ «شب بیستویکم ماه رمضان بیشتر از شبهای قبل افطاری میپزم و در خانه را نیمساعت مانده به اذان مغرب باز میگذارم تا هر کدام از همسایهها که دوست دارد با ما روزهاش را باز کند.»
بعد از افطاری ساده مراسم احیا شروع میشود. دعای مجیر، جوشن کبیر، زیارت عاشورا توسط بانوان خوانده میشود و با حضور امام جماعت مسجد، قرآن به سر گرفته میشود؛ «بیست سال است که مسجد با کمک اهالی و همسرم حاجآقا بمانعلی نوروزی ساخته شده است؛ از آن موقع مراسم احیا در مسجد هم برگزار میشود، ولی باوجوداین خانمهای همسایه باز هم به خانه ما میآیند.»
همسر سکینهخاتون آشپز است و سحری روز بیستویکم را برای مردان و زنانی که در مراسم شرکت میکنند، میپزد؛ «حدود هفتاد تا هشتاد خانم در خانه و تعداد بسیار بیشتری از آقایان در مسجد در مراسم شب قدر شرکت میکنند.»
چندماهی میشود که منزلشان را دراختیار پسرشان قرار دادهاند و خودشان به دو چهارراه بالاتر نقل مکان کردهاند. سکینه خاتون در این چند ماه، روضه ماهانهاش را با کمک بچههایش برگزار کرده، اما برای شب قدر امسال کمی دل نگران است؛ «دوشنبهها که روضه دارم، همسرم و دو پسرم با ماشینهای خودشان همسایهها را برای روضه میآورند و سپس برمیگردانند. برای احیای امسال گفتهام اگر همسایهها رفتوآمد برایشان سخت است، روضه را در منزل پسرم برگزار میکنم یا در خانه همسایه قدیمی و مهربانم، حاجخانم پاشایی، تا اهالی راحتتر باشند.»
شاید همسایه دیوار به دیوار نباشند، اما از حال هم باخبرند و میخواهند هرطور شده برای برگزاری مراسم همراه هم باشند. صدیقه پاشایی از همان زمان که جوان بوده، سهشنبه هر هفته در خانه دوره قرآن داشته و شبهای قدر را به منزل همسایه قدیمی خود میرفته است؛ «درست است که بیشتر مراسم احیا در مساجد برگزار میشود، اما احیا در خانه هم صفای خود را دارد. وقتی همسایهمان رفت، میدانستم که نهتنها من، بلکه همه اهالی دلتنگ آن همه صفا و صمیمیت میشوند.»
صدیقهخانم از اول ماه مبارک رمضان چشم میکشد تا شب نوزدهم شود؛ «از روز قبل همهچیز را آماده میکنم؛ از ظرفهای پذیرایی تا کتابهای ادعیه که از همسایهمان سکینهخاتون میگیرم و به خانه میآورم. در این چهل سال هم هوای سرد را تجربه کردیم و هم هوای تابستانی و گرم. وقتی هوا خوب است، حیاط نقلی خانه را فرش میکنم تا مهمانانم راحت باشند.»
هردو آنها میگویند چای روضه طعم و مزه دیگری دارد. صدیقهخانم توضیح میدهد: قوطی چای را کنار سماور میگذارم و اولین چای را خودم دم میکنم؛ بارها از همین چای خودمان خوردهایم، ولی چایی که در مراسم داده میشود، عطر دیگری دارد.
او میگوید: خوبی عبادت جمعی این است که حال و هوای معنوی حاضران به یکدیگر سرایت میکند و سبب میشود راحتتر به آن حس و حال خوب برسند. بعضی وقتها باید تنهایی دعا کرد، اما گاهی هم دعای دستهجمعی خوب است، درست مثل اعتکاف یا شب قدر.
زمان شیوع بیماری کرونا بهویژه سال اول اپیدمی، بسیاری از مراسم برگزار نشد و در آن زمان فقط تعداد کمی از هیئتها در فضای باز مراسم شب قدر را برپا کردند. اما همان زمان این دو بانو در خانه خود برای افرادی محدود مراسم شب قدر را برگزار کردند؛ «اگر همیشه هشتادنفر میآمدند، آن سال پانزده تا بیستنفر بودند که با فاصله و ماسک مینشستند و دعا میخواندند. نگذاشتیم این خوان نعمتی که در خانههایمان پهن شده برچیده شود؛ به لطف خدا هیچ اتفاقی هم برای کسی نیفتاد و بیمار نداشتیم.»
هردو قبل از سال جدید خانهتکانی کردهاند؛ باوجوداین نزدیک شبهای قدر دوباره خانه را تمیز میکنند و آماده پذیرایی از مهمانانشان میشوند.